معنی سلاح مخرب
لغت نامه دهخدا
مخرب. [م ُ خ َرْ رَ] (ع ص) شکافته گوش وسوراخ کرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
مخرب. [م ُ رِ] (ع ص) ناآباد گرداننده و ویران کننده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه ویران می کند و ناآبادان می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخراب شود.
مخرب.[م ُ خ َرْ رِ] (ع ص) ویران کننده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خراب کننده و ویران نماینده و ناآباد کننده. ویران کننده ٔ خانه. و بر باد دهنده وپایمال کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخریب شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بنیانکن، تخریبگر، ویرانساز، ویرانگر،
(متضاد) آبادگر، بنیادساز، بنیادگر
فارسی به عربی
انسان، تدمیری، مدمره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
ویران کننده، نا آباد گرداننده
سلاح
پلیدی گه جنگ افزار گدرک زینه زن سنا سنه اشتر جانه (اسم) آلتی که بدان جنگ کنند آلت جنگ ساز جنگ. یا سلاح سرد. سلاحی است که آتش نشود مانند کارد شمشیر خنجر زوبین و غیره. یا سلاح گرم. سلاحی آتشین ماند تفنگ توپ و مانند آن یا سلاح باز کردن. دور کردن سلاح ها از خویشتن. آلتی که بدان جنگ کنند، ساز جنگ
فرهنگ معین
(مُ خَ رِّ) [ع.] (اِفا.) ویران کننده.
فرهنگ عمید
خرابکننده، ویرانکننده،
فرهنگ واژههای فارسی سره
ویران گر، ویرانگر
کلمات بیگانه به فارسی
ویرانگر
معادل ابجد
941